جنبش ِواژه ی زیستـــ


امید وصل تو جانم به رقص می آرد
چو بادِ صبح
که در گردش آورد ریحان..🌿.

آخرین مطالب
  • ۱۶ اسفند ۰۱ ، ۱۱:۳۴ سلام

چقد اون روزا برام دورن و باور نکردنی

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ب.ظ

ابتدایی که بودم هر روز از مدرسه که بر می گشتم و  مسجد محلمون می رسیدم حتما باید دستمو می کشیدم روی درشو می بوسیدمش .انگار برام یه تکلیف شده بودم .  اونقدی که فکر می کردم اگه یه روز بی توجه از جلوی مسجد رد بشم خدا ازم دلگیر میشه .

 

رَبِّ اغـفِـر لِی وَلأَخِـی وَأَدخِـلـنَـا فِـی رَحـمَـتِـکَ
وَأَنـتَ أَرحَـمُ الـرَّاحِـمِـینَ
﴿اعـراف۱۵۱﴾
پروردگارا من و برادرم را بیامرز
و ما را در (پناه) رحمت‏ خـــود درآور
و تو مهربانترین مهربانانى

۹۴/۰۴/۱۶
فاطمه سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">